رفته بودم دیدن اهل قبور
عاشقم شد پیرمرد مرده شور!
پای او شل بود و دندانی نداشت
چشمهایش هم کج و هم نیمه کور
روی هر قبری نشستم دیدمش
کم کمک آمد جلو آن لندهور
گفت هفتاد و دو ساله روز و شب
می کنم از توی قبرستان عبور
بوده ام اما مجرد تا به حال
شاید از روی غرض یا از غرور
دیدمت من را پسندیدی تو هم
پس در و تخته شود امروز جور
سکه چون ارزش ندارد توی قبر
مهریه ت یک لا کفن ، یک دانه گور!
هفت تا میت بشویم رایگان
از فک و فامیلتان ، نزدیک و دور
شیربهایت می شود با نرخ روز
سدر و کافور و کفن ، حد وفور
چون تفاهم هم مهم است این وسط
گاه گاهی مرده ای را هم بشور!
روزهایی راحتی از پخت و پز
جمعه شب ها می رسد کلی نذور!
در بهش زهرا برایت قبر خوب
نصف قیمت می کنم من جفت و جور!
گر جوابت مثبت است افتاده ای
هفت شب جشن و عروسی و سرور
یک عدد خرما دهان من گذاشت
با کفن روی سرم انداخت تور!
اشهدی خواند و همان جا روی قبر
عقد کرد آخر مرا آن مرده شور!