دوشنبه 11 تیر 1403
توضيحات بنر تبليغاتي
Nobitex Referral Campaign Banner

نویسنده : NetFars |

 

داستان کوتاه و خواندنی مداد

 

 

پسرک از پدربزرگش پرسید :

پدربزرگ درباره چه می نویسی ؟

 

پدربزرگ پاسخ داد :

درباره تو پسرم

اما مهمتر از آنچه می نویسم ، مدادی است که با آن می نویسم

می خواهم وقتی بزرگ شدی ، تو هم مثل این مداد بشوی !

 

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید

پسرک گفت : اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام !

 

پدربزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی

در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری ، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش میرسی

 

صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند

اسم این دست خداست ، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

 

صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی ؛ این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر )

پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی ، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

 

صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه ، از پاک کن استفاده کنیم

بدان که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیست ؛ در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری ، مهم است.

 

صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ؛ زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است

پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

 

و سرانجام

صفت پنجم مداد : همیشه اثری از خود به جا می گذارد

پس بدان هر کاری در زندگی ات می کنی ، ردی از تو به جا می گذارد ؛ پس سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی ، هوشیار باشی و بدانی چه می کنی.

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : داستان کوتاه و خواندنی مداد , داستان کوتاه , مداد , داستان خواندنی , داستان شب , پدربزرگ , آرامش , کارهای بزرگ , دست خدا , مداد تراش , پاک کن , کربن , زغال ,

تاریخ : شنبه 04 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 107
نویسنده : NetFars |

 

تفاوت مدیران در انگلستان و ایران

 

 

مطالب زیر شاید کمی مایه های طنز داشته باشند ؛ اما خیلی وقتها رنگ واقعیت به خودشون می گیرند.

 

در انگلستان موفقيت مدير را بر اساس پيشرفت مادی و اقتصادی مجموعه تحت مديريتش می سنجند

در ايران موفقيت يک مدير را نمی سنجند ، خود مدير بودن نشانه‌ای از موفقيت محسوب می شود.

 

در انگلستان مديران و روسا بعضی وقت‌ها استعفا می دهند

در ايران عشق به خدمت ، مانع از اين امر می شود.

 

در انگلستان افراد از مشاغل پايين شروع می کنند و به تدريج ممکن است ارتقا پيدا کنند

در ايران برخی افراد مادرزادی مدير و رئيس اند و اولين شغلشان (در بيست و چند سالگی) مديريت و رياست است.

 

در انگلستان برای يک مقام دنبال فرد مناسب می گردند

در ايران برای يک فرد ، دنبال مقام مناسب می گردند ؛ و حتی در صورت لزوم يک مقام تازه ساخته می شود.

 

در انگلستان کسی که کارمند ساده است ، سه سال بعد ممکن است مدير شود

در ايران کسی که کارمند ساده است ، سه سال بعد هنوز کارمند ساده است ؛ ولی در اين مدت سه بار رئيسش عوض شده.

 

در انگلستان کسی که خيلی دانش و تجربه داشته باشد و بخواهند از او بيشترين استفاده را ببرند ، به سمت مشاوری گماشته مي‌شود

در ايران کسی که نخواهند ازش استفاده کنند ، مشاور می شود.

 

در انگلستان اگر کسی از کار برکنار بشود ، عذرخواهی می کند و حتی ممکن است محاکمه شود

در ايران بعد از برکناری ، طی مراسم باشکوهی از فرد تقدير شده و وی را به مديريت جای ديگری می گمارند.

 

در انگلستان مديران يک اداره کارشان را به صورت گروهی انجام می دهند ؛ اما مستقل از هم استخدام شده يا برکنار می شوند

در ايران افراد به صورت گروهی از يک اداره به اداره ديگر جا به جا می شوند ؛ ولی در حين کار هيچ نوع هماهنگی ندارند.

 

در انگلستان برای استخدام يک رئيس دانشگاه ، مثل بقيه مشاغل ، در روزنامه ها آگهی چاپ می کنند ؛ از بین درخواست‌های رسيده با برخی مصاحبه می کنند و سرانجام يکي را انتخاب می کنند

در ايران ، برای انتخاب رئيس ، به افراد مورد نظر تلفن می کنند !

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : تفاوت مدیران در انگلستان و ایران , ایران , انگلستان , مدیر , مدیریت , مطلب طنز , موفقيت مدير , استعفا , عشق به خدمت , شغل , مشاغل , مادرزادی , ریاست , کارمند ساده , مشاور , مراسم باشکوه , کار گروهی , رئيس دانشگاه , استخدام ,

تاریخ : شنبه 04 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 105
نویسنده : NetFars |

 

موضوع انشاء : « فرهنگ را توصیف كنید ! »

 

 

پیش مامانی رفتم و موضوع انشاء رو بهش گفتم.

مامانی گفت : « از نشانه های با فرهنگ بودن این است كه همیشه شیشه های خونه تمیز باشه ، و از اونجا كه شیشه ها فقط با روزنامه كاملا تمیز میشن ، اگر دیدی یك نفر در خیابان بود و دستش روزنامه بود یعنی اینكه آدم بافرهنگی است. »

از مامانی پرسیدم : « پس آدم های بی فرهنگ شیشه هاشون رو با چی پاك می كنن ؟ »

مامان گفت : « مثل عمه ی بی فرهنگت با لنگ ! »

 

من داشتم حرفهایی كه مامان می زد رو توی دفتر انشام می نوشتم كه نازنین (خواهر كوچولوم) اومد و گوشه ی دفترم رو پاره كرد و فرار كرد ، من هم كیفم رو به طرفش پرت كردم ... متاسفانه به دلیل عدم تمرین ، هدف گیری ام بد شده ، كیف به جای سرش به گردنش اصابت كرد ...

 

مامان كه این كار من رو دید گفت : « یكی دیگر از مشخصه های آدم بافرهنگ این است كه چیزی رو به سمت كسی پرتاب نمی كند ، مثلا تماشاگران بی فرهنگ توی ورزشگاه ها به داخل زمین چمن ، صندلی و نارنجك و بطری نوشابه پرتاب می كنند. »

 

موضوع انشاء رو به بابایی گفتم.

بابایی گفت : « حتما خانوم معلمتان خیلی بافرهنگ است كه چنین موضوع های انشایی رو انتخاب میكنه ! »

اما نمی دونم چرا مامان به بابایی چشم غره رفت !

بابایی هم گفت : « یادته توی اتوبوس بودی و اون آقاهه بهت گفت بی فرهنگ ؟ این حرف رو به خاطر این زد كه تو داشتی پوست تخمه ات رو می ریختی كف اتوبوس. »

به بابایی گفتم : « خب پول تو جیبی ام رو زیاد كنین تا برم مغز پسته بخرم تا پوست نداشته باشه و با فرهنگ بشم ! »

نمی دونم چرا بابایی بحث رو عوض كرد و گفت : « اصلا یه مثال دیگه برات می زنم ؛ آدمهای بافرهنگ به حقوق دیگران احترام می گذارند و توی محیط های عمومی و سربسته سیگار نمی كشند ! »

به بابایی گفتم : « یعنی شما بی فرهنگ هستید ؟ »

بابایی كمی هول شده بود و نمی دونم چرا داشت ابروهاش رو به سمت بالا و پایین می برد و انگشت اشاره اش رو روی دماغش گذاشته بود.

من حرفم رو ادامه دادم : « پس چرا شما دیروز توی خونه ی عمو اینا سیگار كشیدی ؟  اونجا ؛ هم عمومی بود و هم سربسته. »

نمی دونم چرا بعد از صحبت های من ، مامان به طرف بابا ملاقه پرت كرد ، البته برخلاف هدف گیری من ، هدف گیری مامان خیلی خوب است ، دقیقا ملاقه به كله ی بابایی اصابت كرد.

 

به مامانی گفتم : « مگه شما نگفته بودی آدمهای با فرهنگ چیزی رو پرتاب نمی كنند ؟ »

مامانی جواب داد : « ملاقه استثناء است و در ضمن خیلی هم فرهنگی است ! »

 

- یادم باشه برای خودم یه ملاقه بگیرم تا از این به بعد مثل آدم های بافرهنگ عمل كنم و نازنین رو با ملاقه بزنم !!

 

پیش داداشی رفتم و ازش در مورد فرهنگ پرسیدم.

داداشی گفت : « فرهنگ رو نمی دونم چیه ، اما در مورد بی فرهنگی یه كم اطلاعات دارم ؛ راستش فكر كنم موتورگازی نشانه ی بی فرهنگی باشه ، چون وقتی سوار موتورگازی بودم یه نفر بهم گفت بی فرهنگ. »

به داداشی گفتم : « خب شاید به خاطر چیز دیگه ای بهت گفته بی فرهنگ»

داداشی گفت : « نه ! مطمئن هستم به خاطر موتورگازی بود ، چون كار دیگه ای نكردم كه بهم بگن بی فرهنگ ، مثل همیشه در حالی كه داشتم با یه دستم تخمه می خوردم از چراغ قرمز رد شدم. »

من خندیدم و گفتم : « من فهمیدم چرا بهت گفته بی فرهنگ ؛ چون پوست تخمه رو داشتی می ریختی روی زمین ! »

نیم ساعتی برای داداشی در مورد فرهنگ توضیح دادم ، حتی بهش گفتم كه پرت كردن چیزی دلیل بر بی فرهنگ بودن آدم است.

اما وقتی شكلاتش رو از روی میزش برداشتم و فرار كردم مثل بی فرهنگ ها یه روزنامه رو لوله كرد و به طرفم پرت كرد !

 

یادم باشه به جای یكی ؛ دو تا ملاقه بگیرم تا در این گونه مواقع بتونم پاسخ دندان شكن فرهنگی به داداشی بدم !

 

ما از این انشاء نتیجه می گیریم كه ملاقه چیز خوبی است و آن آقا كلاغه هم كه با ملاقه زد توی كله ی الاغه در حقیقت داشته كار فرهنگی انجام میداده !

 

با تشكر از پدر و مادر و برادرم كه در نوشتن این انشای فرهنگی به من كمك كردند !

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : موضوع انشاء : « فرهنگ را توصیف كنید ! » , تمیز کردن شیشه , روزنامه , فرهنگ , فرهنگی , آدم بی فرهنگ , لنگ , تماشاگر نما , موضوع انشاء , سیگار کشیدن , مغز پسته , هول شدن , پرتاب کردن , ملاقه , بی فرهنگ , موتور گازی , چراغ قرمز , انشا , انشاء ,

تاریخ : جمعه 03 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 128
نویسنده : NetFars |

 

خدا را شکر

 

همه ما گلایه هایی از دست زندگی و ناملایمات اون داریم ، اما از یک دید دیگه میشه اینطور نگاه کرد و گفت :

 

خدا را شكر كه تمام شب صدای خرخر همسرم را می شنوم

این یعنی او زنده و سالم در كنار من خوابیده است

 

 

خدا را شكر كه دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاكی است

این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمیزند

 

 

خدا را شكر كه مالیات می پردازم

این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیكار نیستم

 

 

خدا را شكر كه لباسهایم كمی برایم تنگ شده اند

این یعنی غذای كافی برای خوردن دارم

 

 

خدا را شكر كه در پایان روز از خستگی از پا می افتم

این یعنی توان سخت كار كردن را دارم

 

 

خدا را شكر كه باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز كنم

این یعنی من خانه ای دارم

 

 

خدا را شكر كه در جایی دور ، جای پارك پیدا كردم

این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن

 

 

خدا را شكر كه سر و صدای همسایه ها را می شنوم

این یعنی من توانایی شنیدن دارم

 

 

خدا را شكر كه این همه شستنی و اتو كردنی دارم

این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم

 

 

خدا را شكر كه هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم

این یعنی من هنوز زنده ام

 

 

خدا را شكر كه گاهی اوقات بیمار می شوم

این یعنی به یاد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم

 

 

خدا را شكر كه خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می كند

این یعنی عزیزانی دارم كه می توانم برایشان هدیه بخرم

 

 

خدا را شكر ....

خدا را شكر ....

خدا را شكر ....

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : خدا را شکر , گلایه , زندگی , ناملایمات , خرخر کردن , خوابیدن , همسر , دختر نوجوان , پرسه زدن , مالیات , شغل و درآمد , جای پارک , اتومبیل , خودرو , همسایه , لباس پوشیدن , بیدار شدن , بیمار شدن , هدیه سال نو ,

تاریخ : جمعه 03 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 106

حالت چشم دانشجویان دختر و پسر تاریخ : دوشنبه 28 خرداد 1403
ماجرای طنز دختر مکزیکی و نامزدش ! تاریخ : دوشنبه 28 خرداد 1403
عکس انواع خر تاریخ : جمعه 04 خرداد 1403
عکس شجره نامه پادشاهان هخامنشی تاریخ : جمعه 04 خرداد 1403
عکس چهره دختر خانم ها بعد از بیدار شدن تاریخ : جمعه 28 اردیبهشت 1403
آموزش کاربردی چند ضد حال اساسی تاریخ : جمعه 28 اردیبهشت 1403
داستان کوتاه و خواندنی پیرمرد و دخترک تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
تصويری دلخراش از گروگانگيری يک دختر ! تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
کاریکاتور مراحل درس خواندن تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
فواید و مضرات روغن ذرت تاریخ : شنبه 01 اردیبهشت 1403
شعر طنز حسنی نگو بلا بگو تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
داستان طنز سیندرلا تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
فواید بی شمار تخم مرغ تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403
عکس 2 تا هلو ! تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403
وای به روزی كه خانوم ها برن سربازی ! تاریخ : شنبه 25 فروردین 1403
عکس ابراز عشق مردانه تاریخ : چهارشنبه 22 فروردین 1403
تصاویر هتلی رویایی با امکانات مدرن تاریخ : چهارشنبه 22 فروردین 1403
تست روانشناسی مخصوص آقایان ! تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
9 توصیه دوستانه یک آدم افسرده تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403

تعداد صفحات : 163


فروشگاه اینترنتی
نت فارس
firefox
opera
google chrome
safari