پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403
توضيحات بنر تبليغاتي



در اين سایت
در كل اينترنت
Nobitex Referral Campaign Banner

نویسنده : NetFars |

 

شعر طنز حسنی نگو بلا بگو

 

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !

 

شعر طنز حسنی نگو بلا بگو

 

باباش می گفت : حسنی میری به سربازی ؟

نه نمیرم نه نمیرم

به دخترا دل می بازی ؟!

نه نمی دم نه نمی دم

 

گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟

دارم میرم به سلمونی

که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم

چرا نمی دی ؟

واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم و زرنگم

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه واه

 

در وا شد و پریچه

با ناز اومد تو کوچه

پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با هم بریم بیرون ؟

مامان پری ، از اون بالا

نگاه می کرد تو کوچه را

داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونتون تو رو بخدا

دختره ریزه میزه

حسابی فرز و تیزه

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه واه

 

نازی اومد از استخر

تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم

میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم

چرا نمیای ؟

واسه اینکه من صبح تا غروب

پایین ، بالا ، شمال ، جنوب

دنبال یک شوهر خوب

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه واه

 

حسنی یهو مثه یه جت

رسید به یک کافی نت

آن شد و رفت تو چت رووم

گپید با صد تا خانووم !

هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای چی هستی ؟

 

تو دنیای مجازی

علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه

رفت و رسید به خونه

 

باباش که گفت : حسنی برات زن بگیرم ؟

آره میخوام ، آره میخوام

چاهارتا شرعا بگیرم ؟

آره میخوام ، آره میخوام

 

حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد

رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد

زی زی شد و دوماد شد !

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : شعر طنز حسنی نگو بلا بگو , شعر حسنی نگو بلا بگو , شعر خنده دار , شعر امروزی , شعر , کودکانه , عکس حسنی , عکس , عکس کودکانه , شعر طنز , علاف , چشم چران , سربازی , استخر , کافی نت , چت روم , دنیای مجازی , زی زی , دوماد ,

تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 15
نویسنده : NetFars |

 

شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی

 

( شعر در قالب عکس و متن می باشد )

 

شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی

 

محتسب ، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت : ای دوست ! این پیراهن است ، افسار نیست !

گفت : مستی ، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت : جرم راه رفتن نیست ، ره هموار نیست

گفت : می‌باید تو را تا خانهٔ قاضی برم

گفت : رو صبح آی ، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت : نزدیک است والی را سرای ، آنجا شویم

گفت : والی از کجا در خانهٔ خمار نیست ؟

گفت : تا داروغه را گوییم ، در مسجد بخواب

گفت : مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت : دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت : کار شرع ، کار درهم و دینار نیست

گفت : از بهر غرامت ، جامه‌ات بیرون کنم

گفت : پوسیده‌ست ، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت : آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت : در سر عقل باید ، بی‌کلاهی عار نیست

گفت : می بسیار خوردی ، زان چنین بیخود شدی

گفت : ای بیهوده‌گو ، حرف کم و بسیار نیست

گفت : باید حد زند هشیار مردم ، مست را

گفت : هشیاری بیار ، اینجا کسی هشیار نیست

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی , شعر , مست و هشیار , پروین اعتصامی , شاعره , شاعر معاصر , شعر زیبا , عکس , تصویر , محتسب , مست , قاضی , والی , داروغه , مست و هوشیار , شعر پروین اعتصامی ,

تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 26
نویسنده : NetFars |

 

کل کل دو تا شاعر در مورد زن و مرد !

 

 

خانم ناهید نوری :

 

به نام خدایی که زن آفرید

حکیمانه امثال ِ من آفرید

 

خدایی که اول تو را از لجن

و بعداً مرا از لجن آفرید !

 

برای من انواع گیسو و موی

برای تو قدری چمن آفرید !

 

مرا شکل طاووس کرد و تو را

شبیه بز و کرگدن آفرید !

 

به نام خدایی که اعجاز کرد

مرا مثل آهو ختن آفرید

 

تو را روز اول به همراه من

رها در بهشت عدن آفرید

 

ولی بعداً آمد و از روی لطف

مرا بی کس و بی وطن آفرید

 

خدایی که زیر سبیل شما

بلندگو به جای دهن آفرید

 

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود

مرا خانه داری خفن آفرید

 

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب

شراره ، پری ، نسترن آفرید

 

برای من اما فقط یک نفر

براد پیت من را حَسَنْ آفرید !

 

برایم لباس عروسی کشید

و عمری مرا در کفن آفرید

 

به نام خدایی که سهم تو را

مساوی تر از سهم من آفرید

 

****************

 

و اما پاسخ نادر جدیدی :

 

به نام خداوند مردآفرین

که بر حسن صنعش هزار آفرین

 

خدایی که از گِل ، مرا خلق کرد

چنین عاقل و بالغ و نازنین

 

خدایی که مردی چو من آفرید

و شد نام وی احسن الخالقین

 

پس از آفرینش به من هدیه داد

مکانی درون بهشت برین

 

خدایی که از بس مرا خوب ساخت

ندارم نیازی به لاک ، همچنین

 

رژ و ریمل و خط چشم و کرم

تو زیبایی ام را طبیعی ببین

 

دماغ و فک و گونه ام کار اوست

نه کار پزشک و پروتز ، همین !

 

نداده مرا عشوه و مکر و ناز

نداده دم مشک من اشک و فین !

 

مرا ساده و بی ریا آفرید

جدا از حسادت و بی خشم و کین

 

زنی از همین سادگی سود برد

به من گفت از آن سیب قرمز بچین

 

من ساده چیدم از آن تک درخت

و دادم به او سیب چون انگبین

 

چو وارد نبودم به دوز و کلک

من افتادم از آسمان بر زمین

 

و البته در این مرا پند بود

که ای مرد پاکیزه و مه جبین

 

تو حرف زنان را از آن گوش گیر

و بیرون بده حرفشان را از این

 

که زن از همان بدو پیدایش ات

نشسته مداوم تو را در کمین

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : کل کل دو تا شاعر در مورد دختر و پسر ! , کل کل کردن , دختر و پسر , ناهید نوری , نادر جدیدی , گل , لجن , احسن الخالقین , بهشت برین , شعر طنز , شعر جالب , شعر زن و مرد , کل کل دو تا شاعر در مورد زن و مرد ! ,

تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403 | نظرات (0) بازدید : 53
نویسنده : NetFars |

 

ایمیل عاشقانه مجنون به لیلی !

 

داد مجنون بهر ليلی يک ايميل

گفت ای از هجر تو اشكم چو سيل

 

ای به قربان قد و بالای تو

من فدای قامت رعنای تو

 

ناز كم كن ای نگار ناز دار

قهر با من نيست انصاف ای نگار

 

خواسته ای ميرزا قلمدونت شوم

واله و شيدا و حيرونت شوم

 

گفته ای نامه ز ايميل بهتر است

دست خط يار ديدن خوشتر است

 

ليک دور نامه ، لیلی جان گذشت

دوره ی ايميل يا ايكارد گشت

 

نامه جانم مال عهد بوق بود

راز دار عاشق و معشوق بود

 

مال عهد چادر و چاقچور بود

خيس از اشک عاشق مهجور بود

 

چون كه می پوشی مینی ژوپ اين زمان

چون كه تی شرتت گرفته در ميان

 

ناخن تو چون كه گشته مانيكور

خط چشمت چشم ها را كرده كور

 

چون به لب ماتيک داری ای عزيز

کی تو می باشی فناتيک ای عزيز ؟

 

نامه بهر توست ديگر املی

ای نگار دلربای سوگلی

 

گشته چت ديگر به جايش جانشین

دوره ی ايميل گشت ای نازنين

 

فيبر نوری گشته ديگر اين زمان

جانشين كفتر نامه رسان

 

بهر تو ايميل خيلی بهتر است

لايق عاشق كشان دلبر است

 

اسب همت را تو اينک هی بكن

بهر مجنون يک ايميل ریپلی بكن

 

جوف آن بفرست اتچ های قشنگ

فايل های جور واجور و رنگ وارنگ

 

عشق من آنلاين توست ای مهربان

صبح و ظهر و عصر و شب در هر زمان

 

آف مسيجت می فرستم دم بدم

تا كه مهر افزون کنی و ناز كم

 

اين ايميل را کپی پیست در هارد كن

از برای عاشقان فوروارد كن

 

با خیال راحت ای يار ملوس

چون كه دارد اين ايميل آنتی ويروس

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : ایمیل عاشقانه مجنون به لیلی ! , لیلی و مجنون , ایمیل , قامت رعنا , میرزا قلمدون , شعر طنز , شیدا , نامه , عهد بوق , عاشق , معشوق , مینی ژوپ , مانیکور , ماتیک , چت کردن , فیبر نوری , کفتر , آنلاین , مسیج , آنتی ویروس ,

تاریخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 | نظرات (0) بازدید : 51
نویسنده : Roz fa |

 

اشعار طنز و خنده دار

 

رانندگی یک ایرانی در خارج

 

اگــــه یـه روز رفتی یــه جــــای دنیــــا

واسه خـودت ماشین خریدی اونجــــــا

یه چی بخر شبیه پیکـــــان بــــــــاشه

صندلیاش مدل جـــــوانـــــان بــــــاشه

وقتی کـــه پشت فـرمونش نشستـی

خواستی بفهمن کـه کجایی هستـی

اوّل کــــــــــار واســــــــه جـــلو پنجـره
یــــــه نعل اسب عــــالی یـــــادت نـره

یـــه وخ خیــــال نکن حـــاجیت جــواده
اون ورِ دنیـــــــــا بــد نظـــر زیـــــــــاده

تسبـیــــحتــو بـــپـیـــچ بدور شصــتـت
موبـــایلــــتم در آر بگیـــر تـــو دستــت

رعــــــــــــــــایت حــق تقــــدم بــــــده
گـــــــــازو بــگیر به هچکی ام راه نـــده

بـا هر کی خواس جلــــو بیفته لـج کن

برو جلوش فرمــونــــو فوری کـــج کـن

یـه دفـه مثــل اسـب وحشی رم کـــن

روی تـمــــــوم آدمـــــــا رو کـــم کـــن

همیشه دوبلـه واستـا راهـو ســـد کن
افسر اگــــــه نبــود چراغـــــــو رد کـن

سبقتو هر جور کــه دلـت خواس بگیـر

از چپ اگــــه مشکــــله از راس بگـیــر

تـــــا می بیـنی راه نمیـرن جمـــــاعت

لایی بکش بــــــرو بــا انـــد ســــرعت

نذار کسی تـــــــو رو معـــطـل کنـــــــه

هیچکی نباید بـــا تـــو کـل کــل کنــــه

پشت چـــراغ اگه جلوت واســـــــتـادن

چــراغ که سبــز شد یــهویی بـــــوق بـزن

تمــــــــوم آدمــــا بــــه جـــز تــــو خُـلن

نمیــــــــدونن چـــــــراغ چـــــیه مُنگُـلن

همه به جــز تو دست و پـــــــا چُلُـفتن

بـــــوق نـــزنی مـمـکــــنه راه نیــــفتن

راستی کــــــــمربنـــدتـو هــیچوخ نبـند
محل نده بـــــــــه این چیــزای چـــــرنـد

هر کی کمر بندشو بسته هــــــــو کـن

خودت فقـــط روی شکـم ولـــــــــو کـن

همینجوری کـــــه پشت رل نشـستی

بذار هـمه خیــــــــال کنن کــــه بستی

گشنه شدی یه مــــوقه پشــت فرمون

یــه چی بذار تــــــــــو دهنت بلمبــــون

دستــتو بیـــرون ببـــــــــــر از پنجـــــره
هر چقد آشغال داری شـــــوت کن بره

تخـمه اگـــه خوردی لُپاتـــــــــو پُف کن

پوستشو تـا هر جـــا که میره تُــف کن

  

شعر طنز,شعرهای خنده دار,شعرهای طنز و خنده دار

  

خواهش هفت سینی زن از شوهرش

   

خانمی با همسرش گفت این چنین
که ای وجودت مایه فخر زمین !

ای که هستی همسری بس ایده ال
خواهشی دارم ، مکن هی قیل و قال

هفت سین تازه ای خواهم ز تو
کم توقع گشته ام در سال نو

سین یک ، سیاره ای ، نامش سمند
تا که در دل هی کنم من آب ، قند

سین دوم ، سینه ریزی پر نگین
تا برد هوش از سر اهل زمین

سین سوم ، یک سفر سوی فرنگ
دیدن نادیده های رنگ رنگ

سین چارم ، ساعتی شیک و قشنگ
تا که گویم هست سوغات فرنگ

سین پنجم ، سمع دستورات من
تا ببالم من به خود ، در انجمن

چون دو سین دیگرش امد کم او
رفت اندر فکر و اندیشه فرو

گفت با ناز و کرشمه ، که ای عیال !
من کم اوردم دو سین ای خوش خصال

گفت شویش : من کنون یاری کنم
با شما البته همکاری کنم

سین شش ، سنگی برای قبر من
تا ز من عبرت بگیرد مرد و زن

سین هفتم ، سورۂ الحمد خوان
تا مگر از آن شود شاد این روان

 

 

 

امتیاز : نتیجه : 4 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 24

برچسب ها : اشعار طنز و خنده دار , شعر , طنز , رانندگی , هفت سین , خنده دار , فکاهی , سینه ریز , پیکان جوانان , زن و مرد , ناز و کرشمه , رانندگی یک ایرانی در خارج , خواهش هفت سینی زن از شوهرش , با حال , خنده بازار ,

تاریخ : سه شنبه 26 دی 1402 | نظرات (0) بازدید : 106
نویسنده : alirahimi |

شادروان قیصر امین‌پور در «نی نامه»  نگاه دیگری به نی دارد و سر نی را به گونه‌ای عاشورایی بازگو كرده است.

18بیت اول مثنوی «بشنو از نی چو شكایت می‌كند» به نی نامه معروف است و این بار مرحوم قیصر امین پور گزارش دیگری از نی به دست داده است؛ می دانیم كه سر مبارك حضرت امام حسین (ع) را پس از آن كه از تن چاك چاكش جدا كردند بر سر نی خیزرانی منزل به منزل با كاروان اسیران به شام بردند. روایت منظوم زنده یاد قیصر امین پور از این واقعه:

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : قیصر امین پور , شعر قیصر امین پور در مورد کربلا ,

تاریخ : جمعه 17 آبان 1392 | نظرات (0) بازدید : 692

داستان کوتاه و خواندنی پیرمرد و دخترک تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
تصويری دلخراش از گروگانگيری يک دختر ! تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
کاریکاتور مراحل درس خواندن تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
فواید و مضرات روغن ذرت تاریخ : شنبه 01 اردیبهشت 1403
شعر طنز حسنی نگو بلا بگو تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
داستان طنز سیندرلا تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
فواید بی شمار تخم مرغ تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403
عکس 2 تا هلو ! تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403
وای به روزی كه خانوم ها برن سربازی ! تاریخ : شنبه 25 فروردین 1403
عکس ابراز عشق مردانه تاریخ : چهارشنبه 22 فروردین 1403
تصاویر هتلی رویایی با امکانات مدرن تاریخ : چهارشنبه 22 فروردین 1403
تست روانشناسی مخصوص آقایان ! تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
9 توصیه دوستانه یک آدم افسرده تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
شعر جالب یک بچه آفریقایی با استدلال شگفت انگیز تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
3 نکته تامل برانگیز تاریخ : شنبه 11 فروردین 1403
بکن ، نکن های خنده دار برای آقایان تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403
کل کل دو تا شاعر در مورد زن و مرد ! تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403
10 نكته كه در مورد كشتی تايتانيک نمی دانستيد تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403
نام محله های قدیمی تهران تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403

تعداد صفحات : 3


فروشگاه اینترنتی
نت فارس
firefox
opera
google chrome
safari