سه شنبه 16 اردیبهشت 1404
توضيحات بنر تبليغاتي
Nobitex Referral Campaign Banner

صندوق گروه مالی فیروزه

صندوق سرمایه گذاری فیروزه (ثبت شده) به تمام کدهای بورسی که امروز ثبت نام خودشون رو تکمیل کنند مقداری واحد صندوق ساحل پاداش میده !

کافیه وارد لینک زیر بشید , شماره موبایل و شماره ملیتون رو ثبت کنید , بقیه اطلاعاتتون رو خود صندوق از طریق سجام داره

مقدار پاداش محدوده و به دوستانی که زودتر وارد بشن تعلق میگیره

بعد ثبت نام , روی گزینه فعال سازی بالا صفحه بزنید تا پول بیاد تو حسابتون

کمتر از ۳ دقیقه وقت میبره !

لینک پاداش 👇👇👇

https://app.firouzeh.com

نویسنده : NetFars |


 

مقایسه دخترهای دهه شصتی و دهه هفتادی !

 

همشهری جوان : دختر هم، دخترهای قدیم. همان هایی که جامعه و تاریخ و کلیشه های ذهنی تا می توانستند سنگ انداختند جلوی پایشان؛ سنگ هایی از جنس عقده و تعصب ولی همین دخترها کارهایی می کردند بیا و ببین؛ مسئولیت سرشان می شد، برنامه داشتند، زندگی شان روی روال بود، جدی بودند، مادر و پدرشان را هم راه می بردند. این تصویر امروز از دختر دیروز است. دیروز که می گوییم، یعنی دهه ۵۰ حالا بعد از آن دو نسل دیگر هم آمده اند؛ دخترهای دهه ۶۰ و دخترهای دهه ۷۰.

فکر می کنید فردا دختران دهه ۸۰ در مورد ما چطور قضاوت می کنند؟ ما دخترها هر کداممان تصویری از یک نسل را درست می کنیم و برای نسل بعدی می فرستیم؛ تصویری که طبق آن ما را قضاوت می کنند. تصویری که از نسل دخترهای دهه ۶۰ وجود دارد با تصویری که این روزها دخترهای دهه ۷۰ از خودشان می سازند متفاوت است.

یک دهه اختلاف، دخترهای جوان این دو دهه را از هم دور و دورتر کرده. تصمیم هایی که در موقعیت های مختلف می گیرند و تصویری که از آینده خودشان ساخته اند، نشان می دهد چقدر دنیای این دو گروه با هم متفاوت است. در این گزارش دخترهای این دو دهه را در ۴ تا از موقعیت هایی که با شروع دوره جوانی با آنها روبرو می شوند مقایسه کرده ایم؛ تصمیماتی که در این موارد گرفته اند و دیالوگ هایی که در هر موقعیت می گویند تفاوت ها را بهتر نشان می دهد.

۱- ورود به دانشگاه
بهشت موعودی که بود!

دانشگاه رفتن برای دخترها همیشه مهم بوده. دهه شصتی ها چون جمعیتشان زیاد بود و همه شان با هم پشت درهای دانشگاه رسیدند، با سختی های بیشتری هم مواجه بودند. شاید به خاطر همین سختی هم بود که ترجیح می دادند یک رشته شناخته شده را انتخاب کنند، رشته ای که پس فردا توی جمع مجبور نباشند برای همه در مورد آینده شغلی و واحدهای درسی و اصلا چیستی و چرایی وجودش توضیح بدهند.

علاوه بر این، دانشگاه برای خیلی از دخترهای دهه ۶۰ سقف آرزوها و همه آن چیزی بود که از آزادی می توانستند داشته باشند؛ به همین خاطر هم برای رسیدن بهش تلاش می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما دانشگاه رفتن برایشان راحت است. هم ظرفیت دانشگاه ها بالا رفته و هم خیلی از دخترهای این دهه لزومی نمی بینند برای انتخاب رشته تحصیلی نظر پدر و مادر و قوم و خویش را لحاظ کنند. دانشگاه برای این دخترها صرفا جایی است که می توانند علاقه شان را دنبال کنند.

دیالوگ دختری از دهه ۶۰:

دو سال پشت کنکور ماندم تا توی این رشته کوفتی قبول شوم. چهار سال زندگی ام هم که توی دانشگاه گذشت، بعدش هم به بدبختی فوق لیسانس بگیر، حالا هم بنشینم توی خانه و به در و دیوار نگاه کنم! اگر مجبور نبودم این همه به خانواده جواب پس بدهم، می شد کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم، رشته بهتر و به دردبخورتر.

دیالوگ دختری از دهه ۷۰:

من یکی که حاضر نبوده ونیستم برای خوش کردن دل کسی (شما بخوانید خانواده) پیشوند دکتر، مهندسی را دنبال اسمم بکشم. برای رشته ای که دوست داشتم جنگیدم و پیروز شدم.


۲- انتخاب شغل
سکه و پول و اسکناس

یک کار دولتی که کارت زنش هم ملس باشد؛ این همه تصویری بود که دخترهای دهه ۶۰ برای خودشان و خانواده ها برای دخترهای عزیز کرده شان در ذهن داشتند. کار کردن برای خیلی از دخترهای اوایل دهه ۶۰ هدف نبود؛ لااقل نه به آن اندازه که به دانشگاه به عنوان هدف نگاه می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما زیاد توی ابر بالای سرشان دنبال قبولی در آزمون استخدامی ادارات دولتی نیستند. کار هست؛ حتما هم هست. اما نه کاری که دست و پایشان را ببندد.

خیلی هایشان ترجیح می دهند جایی کار کنند که اگر دو روز بعد دلشان را زد، بتوانند بار و بندیلشان را جمع کنند و بروند. یک عده دیگرشان هم ترجیح می دهند نان هنرهای شخصی شان را بخورند. خیاطی، ساخت زیورآلات و وسایل تزیینی، آشپزی و شیرینی پزی و همه آن چیزهایی که در دهه ۶۰ برای خیلی از دخترها فقط یک تفریح بود، برای دخترهای دهه ۷۰ شغلی است که دستشان را از جیب پدر درآورده.

دیالوگ دختری از دهه ۶۰:

وای، بالاخره کار پیدا کردم. حالا همه خانواده به من افتخار می کنند. دستم هم توی جیب خودم است. فردا روز هم که شوهر کردم لازم نیست برای خریدن دوست داشتنی هایم گردنم کج باشد. همین آب باریکه برایم کافی است، قرار نیست که سرمایه دار بزرگ خاورمیانه باشم، همین که از پس خودم برمی آیم، باید خوشحال باشم.

دیالوگ دختری از دهه ۷۰:

شما جای من! وقتی برای خرید یک هد ست ساده که دو روز بعد هم باز سیمش گیر می کند لای در مترو از کار می افتد، باید ۵۰ دلار ناقابل پیاده شوی، به فکر کار نمی افتی؟ پول دغدغه ات نمی شود؟ نه، خداییش؟


۳- ازدواج
آن مرد با اسب آمد، نیامد؟ یا چی؟

دخترها همیشه در معرض شتری بوده اند که دم در خانه شان می نشیند. این شتر برای دهه هفتادی ها در جاهای زیادی می تواند زانو بزند؛ دانشگاه، محل کار، جمع های دوستانه و گروه های همسالان برای خیلی از دهه شصتی ها اما راضی کردن پدر و مادر برای ازداج با یک همکلاسی یا همکار مشکلاتی را به همراه داشت که گاهی عطایش را به لقایش می بخشیدند. در بین دهه شصتی ها، دختران زیادی به همان شیوه سنتی راضی بودند، ولی دهه هفتادی ها خیلی موافق نظر مادر شوهرها در جلسه خواستگاری نیستند. خیلی هایشان هم که کلا به این مقوله فکر نمی کنند و رویای مردی با اسب سفید را کلا باور نکرده اند.

دیالوگ دختری از دهه ۶۰:

تا بیست و سه ... چهار سالگی که اصلا حرفش را هم نزنید، چون من قصد ازدواج ندارم، می خواهم به درسم ادامه بدهم. حالا که بیست و هشت - نه ساله شدم تازه فهمیدم چقدر تنها هستم. البته کمی دیر شده، آنقدر توی این سال ها تاقچه بالا گذاشته ام و نفرتم را نسبت به مردها نشان داده ام که به این راحتی نمی شود درستش کرد.

دیالوگ دختری از دهه ۷۰:

شیب؟! بام؟! تازه دارم با خودم و زندگی ام حال می کنم. حالا همه این فرصت کم را با یکی دیگر نصف کنم؟ حتی فکر پذیرفتن این همه مسئولیت و ادامه زندگی به روزمره ترین و یکنواخت ترین شکل ممکن برایم عجیب است. اگر هم یک روزی تصمیم بگیرم تن به این کار بدهم، ترجیح می دهم دنبال کسی باشم که رویاها و آرزوهایش را دوست داشته باشم، نه آن کسی که پول و تحصیلاتش دل خانواده ام را برده اند.


۴- تفریح
چه حرفا، چه چیزا!

وقتی قرار است یک دختر تفریح کند، همه جامعه نگران می شوند، نه اینکه جای نگرانی نباشد، ولی برای دهه شصتی ها این نگرانی همراه بود با حرف های خاله زنکی در و همسایه و فامیل. چیزی که شکر خدا انگار دهه هفتادی ها کم و بیش از شرش رها شده اند. برای دهه هفتادی های همه کافی شاپ های شهر، همه پارک ها و سالن های ورزشی آماده است. این روزها حتی دخترهای زیادی را می بینیم که شال و کلاه کرده اند و تنهایی به سفر می روند؛ سفرهایی که لزوما داخل مرزهای کشور هم نیستند. برای دهه شصتی ها خانه خاله و همراهی با دختر خاله جزو امن ترین و مطمئن ترین تفریحات بود. جلسات دوستانه در خانه و غذاخوری دانشگاه را هم می شد اضافه کرد؛ ولی سفر؟ آن هم یک دختر تنها؟! چه حرف ها!!!

دیالوگ دختری از دهه ۶۰:

اگر پدر و مادرم اجازه می دادند به جای کلاس زبان و کنکور بروم نقاشی، الان یک نقاش حرفه ای بودم، شاید هم عکاس، یا شاعر. همیشه دوست داشتم با همکلاسی هایم یک گروه علمی داشته باشیم. آخر توی خانه خاله که نمی شود کا رعلمی کرد. جای دیگری سراغ دارید؟

دیالوگ دختری از دهه ۷۰:

یادم نمی آید آخرین بار کی در جمعی غیر از جمع رفقایم به من خوش گذشته است. اما هر حرکتی که با دوست هایم و بچه ها می زنیم، همیشه و به شدت حال خوب کن می شود. مثلا کافه نشینی های ۶-۵ ساعته مان در ولیعصر


 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : مقایسه دخترهای دهه شصتی و دهه هفتادی ! , دختر , پسر , مقایسه , دهه شت , دهه هفتاد , 60 , 70 ,

تاریخ : جمعه 10 مرداد 1393 | نظرات (0) بازدید : 847
نویسنده : NetFars |

سیر تکامل دختران در تاریخ !!؟

 

سال 1230

مرد: دخــتره خیر ندیده من تا نكشمت راحت نمیشم
زن: آقا حالا یه غلطی كرد شما ببخشید! نامحرم كه تو خونمون نبود. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندید…!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می‌خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمیشه باید بكشمش
بالاخره با صحبت‌های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو می‌بخشه.

 

سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟
می كشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار كه مُردی دیگه جرات نمی‌كنی از این حرفا بزنی. تو غلط می‌كنی. حالا واسه من میخوای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نكرده می‌گیره‌ها!
مرد (با نعره حمله می‌كنه طرف دخــترش): من باید بكشمت. تا نكشمت آروم نمیشم. خودت بیا، خودتو تسلیم كنی بدون درد می‌كشمت
بالاخره با صحبت‌های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو می‌بخشه

 

سال1330

مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون) حالا می‌خوای بری دانشسرا؟ می‌خوای سر منو زیر ننگ بكنی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیكمتو سورفه (سفره) می‌کنم
زن: آقا، ترو خدا خودتونو كنترل كنین. خدا نكرده یه وخ (وقت) سكته می‌كنین آ
مرد: چی میگی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نكشم دیگه فردا نمی‌تونم جلوی این فساد رو  بگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم كه خودت كیف كونی
بالاخره با صحبت‌های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو می‌بخشه

 

سال1380

مرد: كجا؟ می‌خوای با تكپوش (از این مانتو آستین كوتاها كه نیم مترم پارچه نبردن…) و شلوارك (از این شلوار ها كه خیلی كم پارچه اسراف می‌كنن!) بری بیرون؟ می‌كشمت. من… تو رو… می‌كشم
زن: ای آقا. چی كار به كارش داری. الان دیگه اکثرا همینطورین.
مرد: من… اینطوری نیستم. دخــتر لااقل یه كم اون شلوارو پائین‌تر بكش كه تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی‌خواد. بدتر شد. همون طوری باشه بهتره

 

سال1400
زن: دخــترم. حالا بابات یه غلطی كرد. تو اعصاب خودتو خراب نكن. لاك ناخنت می‌پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت كدر می‌شه، بسشه دیگه مامی. باباتم قول میده دیگه از این حرفا نزنه
بالاخره با صحبت‌های زن، دخــتر خونه از خر شیطون پیاده میشه و بابای گناهكارشو می‌بخشه

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : سیر تکامل دختران در تاریخ !!؟ , تاریخ , دختر , سیر تکاملی , مرد سالاری , پدر سالاری ,

تاریخ : پنجشنبه 15 خرداد 1393 | نظرات (0) بازدید : 816
نویسنده : NetFars |

 

 

.

.

کریستوفر کلمب مجرد بوده ؛ زیرا . . . !!

.

 

اگر کریستوفر کلمب ازدواج کرده بود ، ممکن بود هیچگاه قاره آمریکا را کشف نکند ؛ چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد این چنین سفر ماجراجویانه ای ، باید وقتش را به جواب دادن به همسرش ، در مورد سوالات زير می گذراند :
.
.

.

.
.
- کجا داری میری ؟

- با کی داری میری ؟

- واسه چی میری ؟

- چطوری میری ؟

- کشف ؟

- برای کشف چی میری ؟

- چرا فقط تو میری ؟

.

.

.

.

.

- تا تو برگردی من چیکار کنم ؟

- می تونم منم باهات بیام ؟

- راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین ؟

- بده لیستو ببینم !

- حالا کِی برمی گردی ؟

- واسم چی میاری ؟

.

.

.

.

.

- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی ؛ اینطور نیست ؟

- جواب منو بده ؟

- منظورت از این نقشه چیه ؟

- نکنه می خوای با کسی در بری ؟

- چطور ازت خبر داشته باشم ؟

- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی ؟

- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین ؟

.

.

.

.

.

- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه ؟

- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه ؟

- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی !

- خودتو واسه خود شیرینی میندازی جلو !

- من هنوز نمی فهمم ؛ مگه چیز دیگه ای هم برای کشف کردن مونده ؟!

- چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی ؟

.

.

.

.

.

- اصلا من می خوام باهات بیام !

- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان !

- واسه چی ؟؟ خوب دوست دارم اونها هم باهامون بیان !

- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن !

- خفه خون بگیر !!! تو به عنوان داماد وظیفته !

.

.

.

.

.

- راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین ؟

   

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : کریستوفر کلمب مجرد بوده ؛ زیرا . . . !! , کریستوف کلب , قاره آمریکا , کاشف قاره آریکا , قاره جدید ,

تاریخ : سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 | نظرات (0) بازدید : 925
نویسنده : donbest |

 

پ نه پ جدید زمستان 92

 

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون می گه به سلامتی تشریف می برید مسافرت؟
پ ن پ ماشینمون بی تابی می کنه اومدیم پیشش زندگی کنیم تنها نباشه
::
بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین
تازه می پرسه خورد به دستت؟
پ ن پ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم عجب گلی بود
::
تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم
یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید
دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟
پ ن پ برد انتی ویروس نصب کنه برام
::
به داداشم میگم سر رات داری میای یه لیوان ابم بیار
بهم می گه تشنته ؟
پ ن پ من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم
::
رفتم مرغ فروشی به فروشنده می گم بال دارین
میگه بال مرغ؟
پ ن پ بال هواپیما چند تا کوچه پایین تر سقوط کردیم می خوام درستش کنم
::
دستمال کاغذی گرد کردم گذاشتم تو بینی م
مامان بزرگم میگه بینیت خون اومده؟
پ نه دیدم از دماغم داره هوا میاد
گفتم حتما پنچر شدم فعلا اینو رد کنم که بادم خالی نشه
::
رفتم مغازه میگم cd دارید؟
میگه خام؟
پ ن پ تنوری باشه با قارچ و پنیر
::
میگه شما تو خونه همش سه تا بچه این؟
پ ن پ بابام مارو نمونه زده اگه مقرون به صرفه بودیم
ایشالله خط تولید انبوه رو راه اندازی بکنه
::
رفتم داروخونه میگم باند دارین؟
می گه باند پانسمان زخم؟
پ نه پ باند فرودگاه فقط بی زحمت سه بانده باشه
::
زنگ زدم عکاسی نوبت بگیرم واسه عکس گرفتن
دختره گوشی رو برداشته ، میگم ببخشید خانم امروز وقت خالی کی دارید ؟
میگه واسه عکس گرفتن ؟
پ ن پ واسه اینکه با خونواده خدمت برسیم
بعد می خنده میگه ۶ وقت داریم
بهش میگم قبل از ۶ هم کسی نوبت داره ؟
پ ن پ امروز رو کلا واسه همسر آیندم خالی کردم
::

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : پ نه پ جدید زمستان 92 ,

تاریخ : چهارشنبه 18 دی 1392 | نظرات (0) بازدید : 958
نویسنده : donbest |

عکس طنز, طنز دختر پسر, داستان طنز, عکس خنده دار 

 رابطه دو چشم با هم (طنز)

 

آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟

هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند

با هم مژه میزنند

با هم حرکت میکنند

با هم اشک میریزنند

با هم می بینند

با هم می خوابند

با ارتباط عمیق با هم شراکت دارند

ولی وقتی یک زن را می بینند یکی چشمک میزنه و دیگری نمیزنه !

 

نتیجه اخلاقی قضیه :

زنها توانائی قطع هر ارتباطی را دارند !!!

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : رابطه دو چشم با هم (طنز) , چشمک , دختربازی , دختر , زن , چشم ,

تاریخ : جمعه 06 دی 1392 | نظرات (0) بازدید : 1015
نویسنده : donbest |

سرویس جاسوسی گوگل ,پماد ضد خارش ,مطالب خنده دار

 

واقعا سر در نمیارم !

 

* تو تلویزیون 2 ساعت در مورد سرویس جاسوسی گوگل صحبت میکنند! آخر برنامه که میخواد پست الکترونیک بده آدرس جیمیل میده!

 

 

* مجری از طرف میپرسه نظرتون راجع به کتاب تو اتوبوس چیه؟ میگه خوبه، هوا گرمه تو اتوبوس باهاش خودمو باد میزنم!

 

 

* توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!

 

 

* رفتم داروخونه میگم پماد ضد خارش میخوام, یارو زیر لب میگه نیگا جوونای این مملکت حال ندارن خودشونو بخارونن!

 

 

* خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟ منم گفتم نه! میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه!

 

 

* یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!

 

 

*رفتم نمایندگی به مسئولش میگم فرمون ماشین زیاد صدا میده ، چه کار کنم؟ میگه صدای ضبط رو زیاد کن!

 

 

* قیمت نون سنگک با ویندوز 7 ، یکیه !

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : واقعا سر در نمیارم ! , مطلب طنز , مسخره ,

تاریخ : جمعه 06 دی 1392 | نظرات (0) بازدید : 776

عکس هایی از ساختمان جالبی در نیاوران تاریخ : جمعه 12 اردیبهشت 1404
خواص و مضرات زردچوبه تاریخ : پنجشنبه 18 بهمن 1403
ترول سایپا تاریخ : جمعه 21 دی 1403
ترول تایپ تاریخ : جمعه 21 دی 1403
ترول اجسام شفاف تاریخ : جمعه 21 دی 1403
ترول شامپو خریدن دخترا و پسرا تاریخ : جمعه 21 دی 1403
ترول انعکاس صدای کوهستان تاریخ : جمعه 21 دی 1403
آخرین كلمات برخی افراد به نقل از عزرائیل ! تاریخ : جمعه 09 آذر 1403
هر آنچه که در مورد صلوات باید بدانید تاریخ : جمعه 09 آذر 1403
ترول دوش گرفتن با آب سرد تاریخ : جمعه 25 آبان 1403
قانون مدنی و اصلاحات بعدی تاریخ : جمعه 25 آبان 1403
تیروئید عصبی تاریخ : جمعه 27 مهر 1403
روانشناسی شکل امضا تاریخ : جمعه 27 مهر 1403
حالت چشم دانشجویان دختر و پسر تاریخ : دوشنبه 28 خرداد 1403
ماجرای طنز دختر مکزیکی و نامزدش ! تاریخ : دوشنبه 28 خرداد 1403
عکس انواع خر تاریخ : جمعه 04 خرداد 1403
عکس شجره نامه پادشاهان هخامنشی تاریخ : جمعه 04 خرداد 1403
عکس چهره دختر خانم ها بعد از بیدار شدن تاریخ : جمعه 28 اردیبهشت 1403
آموزش کاربردی چند ضد حال اساسی تاریخ : جمعه 28 اردیبهشت 1403
داستان کوتاه و خواندنی پیرمرد و دخترک تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403

تعداد صفحات : 10


فروشگاه اینترنتی
نت فارس
firefox
opera
google chrome
safari